ایرانیان آلمان

دختر مسجدسلیمان، مهدی قاسمی

– سالها در شرکت نفت در جنوب ایران  کارمند و مهندس نفت بودم و از نزدیک با جغرافیا، بافت، فرهنگ و میزان فقر در عین ثروت نهفته درمنطقه آشنا بودم. جنوب آب ندارد، هوا ندارد و نان هم ندارد. اولین باری که بانو اختر را دیدم در گردهمایی های سیاسی …

Read More »

شعر شقایق شاددل برگرفته از سهراب سپهری: تا شقایق هست زندگی باید کرد

شعر زیر تضمینی از این گفته سهراب سپهری است «تا شقایق هست زندگی باید کرد.» دختری تنها در دشت خدا می گرید زانوانی از غم به بغل می گیرد چشمهایش پر اشک بر لبش غنچه غم دلش پر گشته از غصه و غم نمی داند که چطور می‌توان خاک شد …

Read More »

یکشنبه طنز در کافه آقا مهدی قاسمی، امامزاده بوسه

اخترنیوز – مهدی قاسمی از این به بعد هفتگی برای ما طنزی خواهد داشت. برای معرفی او بهتر است از زبان طنز خودش بخوانیم: مهدی قاسمی، زاده چهل و شش سال پیش خیابان منوچهری شیراز است. او اولین بار در سن هشت سالگی به طور اتفاقی با هنر آشنا شد …

Read More »

در باره ی اختر نیوز

من اختر قاسمی، روزنامه نگار و عکاس خبری آزاد هستم. بیش از سه دهه است که در عرصه رسانه کار میکنم و با اغلب رسانه های حرفه ای فارسی زبان خارج از کشور و همچنین برخی رسانه های آلمانی کار کرده ام. پس از سالیان دراز اندوختن تجربه در این …

Read More »

هفتاد سالگی، محمد علی نژاد

هفتاد سالگی دلنوشته ای از یکی از ایرانیان مبارز شهر کلن، محمد علی نژاد، حقوقدان و قاضی دادگستری ایران تا پس از انقلاب که به مناسبت هفتاد سالگی خود نوشته اند. او در معرفی خود می گوید: کار قضایی ام در دادگستری از دی ماه ۱۳۵۵ شروع و تا روز …

Read More »

مرضیه ی خاطره ها، رضا مقصدی

اختر نیوز بیاد بانوی آواز ایران، مرضیه که در این بهار نود و شش ساله شد؛ مقاله ی خواندنی از شاعر گرانقدر ما رضا مقصدی را که ده سال پیش در مورد او نوشته بود، در اینجا باز نشر میکند. مرضیه ی خاطره ها! «تنها صداست که می ماند» رضا …

Read More »

ابد و یک روز با جماعت ایرانی(حوادث واقعی با پردازش)

 مهدی قاسمی اونروز صبح زود مثل هرروز از خواب بیدار شدم و دوش گرفتم و صبحانه و رسوندن امیر پسرم به مدرسه که برنامه  روزمره من بود البته اگر ماموریت کاری نداشتم. از خونه که زدم بیرون با ماشین سر یکی از چهارراه های نزدک منزلمون در دوسلدورف آلمان، یک …

Read More »

خاطرات دوران کرونا، شقایق شاددل از کلن

جمعه صبح با بوس شوشو جون (من به همسرم شوشو جون می‌گم) بیدار شدم و مثل همیشه با سرفه های ممتد و طولانی جواب او را دادم . الان دو ماهی است که مدام سرفه می کنم و از بس که  سرفه کرده‌ام تمام تن و بدنم درد می کند. …

Read More »

خاطرات دوران کرونایی، فروغ

خاطره ی ۱۸ – فروغ با درود به تموم دوستان و یاران سرزمینم. من هم تو این ایام مثل همه شماها خاطرات کرونایی زیاد دارم ولی یکی شون که واقعا روی من اثر گذاشت و روحم را آزرد از دست دادن یکی از دوستان خوب مون در کلن بود. خیلی …

Read More »

خاطره دوران کرونایی، مینا قطاع

روزهای قرنطینه من و دخترم تمام کیک هایی که من و دخترم بلد بودیم را پختیم. چند مدل شیرینی درست کردیم. پیتزای ماهی تابه ای و لازانیای بدون فر یا چند مدل نان خانگی. چند روز توی آرشیوهایمان گشتیم. عکس های کودکی، عکس های مدرسه، عکس های تولد، انگار توی …

Read More »