مدت ها بود به فکر بازنشستگی بودم و در ذهنم لحظه شماری برای کارهایی که این سالها انجام نداده بودم. می خواستم به برنامه های شخصی مثل کلاس عکاسی و تنبک و … برسم و در ضمن مرتب پیش خودم می گفتم که بچه ها بزرگ شدند و من …
Read More »خاطرات دوران کرونا، جمشید گشتاسبی (امریکا)
هراس همراه ویروس کرونا بعد از چین و یکی دو سه کشور دیگر به آلمان هم آمد. برادرم می گفت روز اول انگار بفهمی نفهمی همه در نوعی گیجی به سر می بردیم. در دفتر شرکت که همیشه همکاران به هنگام ورود یا خروج دست همدیگر را می فشردند، روز …
Read More »خاطرات دوران کرونا، معصومه اسکندری ایران
خاطره ی معصومه اسکندری از ایران وقتی این خبر که یک ویروس خطرناک وارد ایران شده رو شنیدم، تازه باردار شده بودم. روزهای اول اضطراب شدیدی داشتم به طوری که شبها که میخوابیدم با ترس شدیدی از خواب میپریدم. این حالت تقریبا چند روز ادامه داشت و من دیگه کلافه …
Read More »خاطرات دوران کرونا، محبوبه دهقان از ایران
خاطره محبوبه دهقان از ایران سلام می خوام راجع به روزهایی بنویسم که مجبور بودیم بخاطر بیماری کرونا تو خونه بمونیم. واقعیتش اون روزا که البته هنوزم کاملا تموم نشده و کم و بیش ادامه داره، هم روزهای خوب و شیرینی بود هم یه جورایی پر از استرس و نگرانی. …
Read More »خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی
طنز خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی صبح که بلندشدم، یه کم گلوم خشک شده بود. اولش توجه نکردم ولی همین که یکهو متوجه شدم که زمان، زمان مصیبت کروناست، مثل برق گرفتهها ازجا پریدم و شروع کردم به این و اون زنگ زدن که چه نشستید بابا، من کرونا گرفته …
Read More »خاطرات دوران کرونا، کرونالزایمر، جمشید گشتاسبی (امریکا)
– الو؟! – سلام عرض کردم قربان. – الو؟ لطفاً بلندتر صحبت کنید. – از این بلندتر صحبت کنم همسایه ها زنگ می زنن 911. – … آه شمائید؟ حال شما؟ – قربان شما. شما در چه حالید؟ – گرفتار، گرفتار! چی بگم؟! ابر قدرت و دیکتاتور کم داشتیم حالا …
Read More »خاطرات دوران کرونا، لادن آرمان، آلمان
خاطرهی آن دو شب قرنطینه روایت شب اول محدودیتهای رفت و آمد و خانه نشینی بحران کرونا وارد هفتهی سوم شده بود که ما در خانه با موقعیت عجیبی روبرو شدیم. انگار اضطرابهای شخصی درباره سلامت و قید و بندهای اجتماعی وضع شده برایمان کافی نباشد که یک نیمه شب …
Read More »خاطرات دوران کرونا، گلچهره یاوری، ایران
گلچهره یاوری ديشب قبل از اينكه بخوابم فكرم مشغول مهمترين مسئله روز بود. مسئله كرونا و قدرتي كه بر همه قدرت هاي جهان در حال حاضر حكومت ميكنه. حتی خدا هم سر در گم شده. ديگر نه دعا و نه التماس هیچکدام فايده اي ندارد. بوسيدن ضريح و دست به …
Read More »خاطرات دوران کرونا، روزیتا جمشیدی، ایران
از وقتی کرونا اومده همه رو یه جورایی درگیر خودش کرده. یه مدتیه که همه مجبور شدن توی خونه ها بمونن. اول هاش زیاد سخت نبود، آخه مدت ها بود که افراد خانواده دور هم جمع نشده بودن و کمتر می شد حتی با هم غذا بخورن اما توی این …
Read More »خاطرات دوران کرونا – جمشید گشتاسبی، امریکا
بعد از کرونا، حتماً! صدای دامب و دامب بدون وقفه ای از قرنطینه موزیکال یکی از آپارتمانها می آید. صدای دیگری نیست جز آواز هر از گاهی پرندگانی که درحال حاضر کاملاً شادی و امنیتی بیش از انسانها دارند و البته صوت یکنواخت و نه چندان دلچسب بخاری خانه یکی …
Read More »