شعری از رضا مقصدی برای نیکا شاکرمی نیکا! دریا برای خنده ی تو آه…..می کشد رضا مقصدی یک دختر از تبار ِ ترانه .یک دختر از سرود ِ ستاره.از کوچه باغهای بهاره –مارا صدا زده ستتا از زلال ِ آینه وُ آب ها شویم.وقتی که عاشقانه ترین حرف های مااز …
Read More »از این اندوه (شعر )
از این اندوه (شعر ۱) پورمزد کافی ( منظر ) برای مادرم شب بی ستاره و من بر براده ی شیشه خفته ام بیگاه و بی شکیب تو کجایی؟ اینجا که منم آیینه ها فرو می شکنند یکایک در سکوتی تلخ و عصب در ضجه ی مداوم مرگ رقم …
Read More »گوهرجاودانه!(شعر)
گوهر چشم اخترت گوهر جادوانه ام! پورمزد کافی (منظر) “گوهر جاودانه”(۸۲) دست غمت چه می کند با دل عاشقانه ام شب همه شب نمی برد جز به ره ترانه ام زخمه ی دست تو اگر نرمه زند به تار جان شور غزل به پا شود در همه جای خانه ام …
Read More »روزهای خوش،( چند شعر)
گلچهره یاوری مجموعه چهار شعر از سری اشعار بانو گلچهره یاوری است که با تاریخ نگارش آنها در زیر آمده است: سوگواری! غمها در دلم پادشاهی میکنند اشک چشمانم خشک؛ ناله گدایی می کنند ناله وآه و زاری در میان این کویر خشک؛ خودنمایی می کننند یادها بر دلم خنجر …
Read More »چه زیبا بود(شعر)
سه شعر زیر از «بانو گلچهره یاوری» (نویسنده کتاب دختری از نفتون) است که در سوگ دختر جوانش، «آذین درخشانـ» سروده است. ” تحریریه اختر نیوز” چه زیبا بود! گلچهره یاوری آذین درخشان چه زیبا بود برایم بهار روزی گلهای زرد و قرمز و آبی نیلوفر و شب بو و …
Read More »پورمزد کافی (منظر ) “عاشقانه”/شعر(۴۳) تو کجایی که نگاهت غم دنیا ببرد خلوت دل شکند رخت غمم را ببرد تو کجایی ز دل اندوه شب تار بری شب شکن دیده ی تو ترس از اینجا ببرد ز چه از کوه غمت خوف به دل باید داد؟ که سر زلف …
Read More »“قطعنامه “(شعر)
پورمزد کافی (منظر) “قطعنامه “شعر (۷) گشت شب و برگ درختان فتاد داد از این مظلم پاییز ، داد یار دگرگون شد و در خون نشست غنچه رخش را ز غم یار بست باز از این دشت کبوتر گذشت گشت چو خاکستر غم رنگ دشت باز از این باغ بهاران …
Read More »“در مصاف بیداد”(شعر)
پور مزد کافی (منظر) (۱۰۵) من می سرایم باد را از سینه ها فریاد را چون خسروی در بیستون صد ناله ی فرهاد را من باغ و راغ و بیشه ام خونین ز دست تیشه ام تا با تو در اندیشه ام فریاد یارم یاد را چون صید خونین در …
Read More »“حماسه ی وطن”(شعر)
“حماسه ی وطن”(شعر) پور مزد کافی (منظر)/شعر/ (۶۳) بگذار این زمان هم تا بگذرد زمانت تا شرزه شیر میهن بر هم زند دکانت تخمی که کِشته ای تو از کُشته های سوسن باشد که روز دیگر خونین کند دهانت بس شاخه ها شکاندی بس خار بر نشاندی طرفه چه …
Read More »آی… ” ژینا” ! آی…مهسا !
شعر : رضا مقصدی آی…. ” ژینا” ! آی…مهسا ! سخن، زعاطفه های قشنگ باید گفت. سخن ، ز زیبایی که آفتاب ِدرخشان ِجان ِ زنده ی ماست! ستاره ها به تماشای عشق ،آمده اند و باغ های انار بهار ِتازه تری را سلام می گویند. تو از کدام طرف …
Read More »“کمند گیسو”(شعر)
“کمند گیسو”(شعر) فرهاد صادق زاده چشمانت را ببند و باز کن برای من ناز کن موهایت را باز کن آزادی در گرو پیچ زلف توست قلب اهریمن را با کمان ابرویت گردنش را با بافت مویت تعفن مغزش را با ساطع کردن بویت پشتم گرم است به دستهای …
Read More »