#اختر_نیوز، سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است که به کوشش افسانه رستمی داستان …
Read More »داستانی کوتاه بر اساس واقعیت: استوار مثل مریم (4)؛ مسیح راهدار
اختر نیوز تریبونی ست برای زنان، برای زنان ایرانی و افغان و زنان جوامع اسلامی که بار اصلی زندگی و خانواده را به دوش می کشند اما در جامعه مردسالار از تحقیر و تبعیض رنج میبرند. تاریخ زنان این جوامع گواهی ست که اگر آنها سرگذشت واقعی خود را بنویسند، …
Read More »شعر، چشمانی نگران؛ فرهاد صادق زاده
اختر نیوز برای حمایت و خدمت به رشد و اشاعه ادب فارسی با نشر اشعار و داستان های علاقه مندان ادبیات تلاش میکند تا دوستداران ادب فارسی را تشویق به نوشتن کند. رسانه ی ما در همین راستا تصمیم دارد در آینده ای نه چندان دور مسابقه ی شعر و داستان …
Read More »پورمزد کافی (منظر) (۷۷)
پورمزد کافی (منظر) (۷۷) گفتم که می خواهمت گفتم ای تو آن دردِ شکفته ی مطلوب ای خوب می خواهمت آهی گذشت ز برکه ی خورشید و شبنمی ز خون به گونه ی تبدارِ قاصدک چکید و دشنه ی درد بر گردنِ سوسن فرود آمد ماهم گریست به پاسخ از …
Read More »سرگذشت آفتاب (22)، افسانه رستمی
سرگذشت آفتاب (22) افسانه رستمی جواب نگار را ندادم و سعی کردم به زور هم که شده آشی که برایم آورده را بخورم. البته که هرگز آش دوست نداشتم، و اگر دال بر بی ادبی نبود حتی یک قاشق هم نمیخوردم. کاسه را شستم و آشپزخونه را مرتب کردم ،آمدم …
Read More »داستان کوتاه؛ اساس آزادی، فرهاد صادق زاده
اختر نیوز برای حمایت و خدمت به رشد و اشاعه ادب فارسی با نشر اشعار و داستان های علاقه مندان ادبیات تلاش میکند تا دوستداران ادب فارسی را تشویق به نوشتن کند. رسانه ی ما در همین راستا تصمیم دارد در آینده ای نه چندان دور مسابقه ی شعر و داستان …
Read More »خانه ام برفی ست … اولین برف امسال کلن، اختر قاسمی
خانه ام «برفی» ست اختر قاسمی، اولین برف زمستانی امسال در شهر ما کلن از دیشب باریدن گرفت. صبح که بیدار شدم از پنجره حیاط باغچه را دیدم که همه جا سفید شده، درختان، گیاهان، چمن، میز و صندلی ها، بر اساس عادت همیشه بعنوان یک عکاس سریع موبایلم را …
Read More »شعر (۷۶)؛ پورمزد کافی (منظر)
شعر (76)؛ پورمزد کافی (منظر) بهار آمد بیا و بر مزار من گلی بنشان تو کنج عزلت ما را به بویت آشنا گردان خراب غربت غم را صلایی بر نمی آید بیا و بر خراب غم تو آهنگی دگر برخوان حدیث خنجر هجر تو با نرگس به خون آید …
Read More »سرگذشت آفتاب (22)، افسانه رستمی
سرگذشت آفتاب (22) افسانه رستمی بعداز ظهر شد، زنانی که هم اتاقی من بودند یکی یکی مرخص شدند. خانواده هاشون به همراه همسرانشان با هدیه و گل و شیرینی می آمدند و با خوشحالی از من خداحافظی میکردند و می رفتند. من اخرین نفر بودم. افسانه لباس هایم را آورد …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی تک پسر مهدی قاسمی تک پسر یک خانواده ده نفری که نه (۹) بچه قبل من همه دختر بودند، بودم! اختلاف سنی من با فرزند ارشد چهارده سال بود. پدر پرتلاشم اصلا ناامید نشده بود و شبانه روز، مخصوصا در شبها و در دهه گذشته …
Read More »