میخندم فرهاد صادق زاده میخندم به تعریف این دنیا به شناخت من از تو به سیاستهای تو به شکل یک قدوس میخندم میخندم به شعاع تا بی نهایت به پرتو خورشید سرد به آرامیهای پر از درد میخندم میخندم به چگونگی پندارم به تسکینهای پر از درد سیگارم به اتصال …
Read More »داستانی کوتاه بر اساس واقعیت: استوار مثل مریم (2)؛ مسیح راهدار
اختر نیوز تریبونی ست برای زنان، برای زنان ایرانی و افغان و زنان جوامع اسلامی که بار اصلی زندگی و خانواده را به دوش میکشند اما در جامعه مردسالار از تحقیر و تبعیض رنج میبرند. تاریخ زنان این جوامع گواهی ست که اگر آنها سرگذشت واقعی خود را بنویسند، در …
Read More »پورمزد کافی (منظر) (۷۴)
پورمزد کافی (منظر) (۷۴) باران چنین که میعاد کبوتر و آینه در مدار تار خاکستری آش خاموش است باران چنین که روشنی روز را به هاشور خویش میبندد باران چنین بی واهمه نیز تصویر انحنای گونه های تو نیست به گاه اشک چرا که پیشتر هنگام مادران عزادار خفته اند …
Read More »داستانی کوتاه بر اساس واقعیت: استوار مثل مریم (1)؛ مسیح راهدار
اختر نیوز تریبونی ست برای زنان، برای زنان ایرانی و افغان و زنان جوامع اسلامی که بار اصلی زندگی و خانواده را به دوش میکشند اما در جامعه مردسالار از تحقیر و تبعیض رنج میبرند. تاریخ زنان این جوامع گواهی ست که اگر آنها سرگذشت واقعی خود را بنویسند، در …
Read More »یکشنبه طنز در کافه طنز آقا مهدی
یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی آخرین مجرد! مهدی قاسمی اون شب من و تقی و علیرضا که در یک شرکت با هم همکار بودیم به جشن سالانه شرکت دعوت شده بودیم. هر سه جزو تنها مجردان مرد شرکتی بودیم که حدود یکصد و پنجاه نفری کارمند داشت. از …
Read More »شعر، پور مزد کافی (منظر)
پور مزد کافی (منظر) (۶۳) بگذار این زمان هم تا بگذرد زمانت تا شرزه شیر میهن بر هم زند دکانت تخمی که کشته ای تو از کشته های سوسن باشد که روز دیگر خونین کند دهانت بس شاخه ها شکاندی بس خار بر نشاندی طرفه چه سود بردی در خواب شادمانت …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
داستان طنز تلخ اسی پنجه طلا! مهدی قاسمی با اون کلاه مخملی و دستمال گردن و سبیل همیشه آنکارد کرده و کت و شلوار پاچه گشاد مشکی و تسبیه به دست. این ها مشخصه های لات با مرام محله ما بود که به اسی پنجه طلا معروف بود. هرچند ظاهراً …
Read More »یکشنبه ها در کافه طنز آقا مهدی
یکشنبه طنز در کافه آقا مهدی انار شب یلدا مهدی قاسمی شب یلدا بود و من طبق روال هر سال این شب را با دوستان و رفقای نزدیکم در یک جشن مفصل همراه با رقص و پایکوبی میگذراندم. هرسال این مراسم شب یلدایی بهتر و مفصل تر همراه با نوع …
Read More »پورمزد کافی “با تو” (۳۵)
پورمزد کافی (۳۵) “با تو” تمام سخن از تو بود خوابی خیال گونه در چنبر نسیم ضربآهنگ تپیدن شبنمی بر کتف برگ خواب من و ماه تمام بر جلگه های فروردین از تو سخن میگفتم و کودکان شعف در دهانم به بازی بودند. پنج شنبه ۱۱ آذر ۱۳۷۲ دوم دسامبر …
Read More »سرگذشت آفتاب (18) افسانه رستمی
#اختر_نیوز، سرگذشت آفتاب مجموعه ای از روایت های گوناگون زنان ایرانی که چه در ایران و چه پس از ترک و فرار از ایران در ترکیه از تبعیض و خشونت و تحقیر علیه زنان رنج می برند. سرگذشت آفتاب زندگی زنان تبعید در ترکیه است که به کوشش افسانه رستمی داستان …
Read More »