نگاهی به نمایی نمای شماره 4 اون روز وقتی این صحنه را دیدم به نظرم اومد انگار این یکی به اون یکی میگه جائی که انبوهی از زیبائی ها هست، شادی هست، ترانه هست و رقص هست و رنگ. جائی که قصه برای شنیدن هست و آواز برای خواندن. حرف …
Read More »خاطرات دوران کرونا – جمشید گشتاسبی
در بهاری که بهاری نبود جمشید گشتاسبی، امریکا امسال بهارمان بهاری نبود. همیشه بهار نمادی بود بر آغازی تازه. سکوئی برای پس زدن هرچه که رنگ و بوی ملال داشت و خیزی رو به تعالی بر بستری از طراوت. امسال اما نه! پیشاپیش می دانستیم حاجی فیروز به خیابان نمی …
Read More »جمشید گشتاسبی، نگاهی به نمایی (3)
جمشید گشتاسبی آتلانتا، آوریل 2015 اون روزi یکی همرنگ خودش تو کاخ سفید بود. نوبل کلاس داری هم برده بود، نوبل صلح. اما او تو حال خودش بود. نمی دونم در چه حالی بود. فقط می دونم بی فکر و خیال نمی تونست باشه. شاید به مربع های سیاه و …
Read More »نگاهی به نمائی (۲) جمشید گشتاسبی
نگاهی به نمائی ۲ جمشید گشتاسبی همیشه از سیم خاردار بدم می آمده. سیم خاردار همیشه برایم به معنای مرز، محدوده، این سو و آن سوی خط و درنتیجه، باید و نبایدها و تهدید هائی در سایه قانون بوده. ذات زشتی داشته و به نوعی نماد خشونت بوده. مگر نه …
Read More »خاطرات دوران کرونا، کرونالزایمر، جمشید گشتاسبی (امریکا)
– الو؟! – سلام عرض کردم قربان. – الو؟ لطفاً بلندتر صحبت کنید. – از این بلندتر صحبت کنم همسایه ها زنگ می زنن 911. – … آه شمائید؟ حال شما؟ – قربان شما. شما در چه حالید؟ – گرفتار، گرفتار! چی بگم؟! ابر قدرت و دیکتاتور کم داشتیم حالا …
Read More »نگاهی به نمائی، جمشید گشتاسبی
در اساطیر یونان “سیزیف” محکوم می شود سنگی بزرگ را بر دوش به بلندائی حمل کند، اما هربار سنگ می غلطد و به پائین می افتد و او باز آن را برمی دارد و می کوشد به بالا ببرد. امروز شاید عمل او نماد کار پوچ یا تلاش بیهوده باشد. …
Read More »خاطرات دوران کرونا – جمشید گشتاسبی، امریکا
بعد از کرونا، حتماً! صدای دامب و دامب بدون وقفه ای از قرنطینه موزیکال یکی از آپارتمانها می آید. صدای دیگری نیست جز آواز هر از گاهی پرندگانی که درحال حاضر کاملاً شادی و امنیتی بیش از انسانها دارند و البته صوت یکنواخت و نه چندان دلچسب بخاری خانه یکی …
Read More »