پورمزد کافی (منظر) ( ۹۰) “ویرانی”(شعر) امشب نشسته به ویرانی ی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه ی شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط که …
Read More »پرده ای از غزل!(شعر )
پورمزد کافی(منظر ) پرده ای از غزل!(شعر ۶۱) (۶۱ ) مژده ای از قدم باد صبا می شنوم گوش بسپار بگویم که چه ها می شنوم چون نوای غزل از پرده ی جان میگذرد آنچه از هاتف غیبم به صلا می شنوم زهره ی مست از آن خون سویدا …
Read More »هوای تو !
پورمزد کافی (منظر) شعر :۱۱۰ هوای تو ______________________________________ من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و من در آن هوا که به مستی سخن ساز میکند سوسن من گم در هوای تو بودم در آن هوا که تو باشی و ترس آسیمه سر از من …
Read More »“چکامه ی غمناک”
“چکامه ی غمناک” پورمزد کافی (منظر) نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه، فریب است که خود روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی/ منظر) – ویرانی
پورمزد کافی امشب نشسته به ویرانی ی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه ی شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط که بنشسته ام خموش …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) – در مصاف گل
“در مصاف گل” سخت است با خیالت لختی کنار بودن از گل سخن شنفتن با غنچه یار بودن سحر تو در نگیرد کاو را دلی نباشد فرض است بی دلان را در انتظار بودن راه نظر نبندم تا چه ام ز دوست آید ما را مقدر است این در اضطرار …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) – در خویش
نقدینه ی عشق را باغی شدم به آرزو برگهایش سراسیمه گی هول از هر کجایش دری می نمود و کس به هیچش ز قفلی نمی گشود ستاره ای بودم خاموش در بی زمانی دریایی بودم بی موج در بی مکانی و کاسه …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) –پریشانی
و این گزینه کجا بود؟ که بنشسته ام بود بر گلوگاه صبح به تیغ تا درنگ این شب تنگ چنان به لحظه ی تردید در نوشت که دست از تو ببایدم میداشت در آستان سرنوشت مرا خیال نرگس تو کجا به خنجر خونین در نهاد؟ که قصه ی پریشم به …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) –منشور روشنی
شعر زیبایی ست تفسیر کلام فشرده ی نور است در قعر تیرگی و کشنده شکافی بر کمرگاه درد شعر آرامش است گهواره ی پرنیان و بال پروانگان چون نغمه ی نوازش عشقی بر پوست ملتهب قلبم شعر دانایی ست عصاره ی گزینه ها و پیوندهاست ذهن شکفته ی خاک …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) –از تو بودن
پورمزد کافی(منظر) ترا ز آه خود خواندم ز موج درد ز زخمی که در عصب می سوخت نگاهم کردی نور تنوره کشید و آسمان معطر شد گفتی منم به لهجه ی گیاه و علف گریستم و عشق را کفایت همان بود مرا به خویش خواندی نیمی طراوت گلگون نیمی شقایق …
Read More »شیدایی(مجموعه اشعار پورمزد کافی) – از دایره ی پائیز
با من سخن از قامت دلدار مگویید با برگ خزان دیده ز گلزار مگویید چون لشکر عشاق و صف نسترن آمد بیهوده سخن از ره و دیوار مگویید با مست ز خود رفته در این میکده ی غم دیگر سخن از حرمت گفتار مگویید شبنم نچکد بر گل و …
Read More »