پورمزد کافی (منظر) “در کوی تو” بی تو نه منم در همه روزان و شبانم سر گشته ی کوی تو و بر بسته دهانم ایام شد و مژده ی وصلی نرسیده ست از لاله رخ و سلسله ی لاله رخانم کو نطع که جان بر سر جانان بگذارم مست از …
Read More »شعر مهر تو، پورمزد کافی (منظر)
از مهر تو پورمزد کافی ( منظر) از آن که در شکوفه ی چشمانت معجزه ای ست حرفی نیست و شوریده شاعران بیتابان کرشمه های گلبرگهای تواند از آن که در آبشار گیسوانت حکایتی ست حرفی نیست و چاووشی ی قلندران وجود غمناک آیینه ای ست بی تصویر و بی …
Read More »قطعنامه، پورمزد کافی
پورمزد کافی (منظر) قطعنامه گشت شب و برگ درختان فتاد داد از این مظلم پاییز ، داد یار دگرگون شد و در خون نشست غنچه رخش را ز غم یار بست باز از این دشت کبوتر گذشت گشت جو خاکستر غم رنگ دشت باز از این باغ بهاران گذشت زمزمه …
Read More »چکامه ی غمناک، شعر پورمزد کافی
چکامه ی غمناک پورمزد کافی نکهت روی تو چون ترمه ی جان بود مرا نه فریب است که آن روح و روان بود مرا دل از آن بود که بر کوی تواش بامی بود ورنه از روز ازل بار گران بود مرا من به جادوی کلام تو به شعر آمده …
Read More »شعر در مرثیه از پورمزد کافی
در مرثیه یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم سرخی ست آنجا نشان زخم …
Read More »منشور روشنی، شعر از پورمزد کافی
منشور روشنی شعر زیبایی ست تفسیر کلام فشرده ی نور است در قعر تیرگی و کشنده شکافی بر کمرگاه درد شعر آرامش است گهواره ی پرنیان و بال پروانگان چون نغمه ی نوازش عشقی بر پوست ملتهب قلبم شعر دانایی ست عصاره ی گزینه ها و پیوندهاست ذهن شکفته ی …
Read More »