پور مزد کافی (منظر) تنها باتو،(شعر) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی نه آفتابی به جوف شب می شد و نه کمند روشنی ز ماه بر آیینه می فکند تنها چیزی چو بارقه سرکش از ژرفنای خیال مشوشم می گریخت و پیوسته ام به هول محض …
Read More »ژانویه 27, 2025 ادبیات, ایران, سیاسی, شعر و داستان, فرهنگی و هنری 0
پور مزد کافی (منظر) تنها باتو،(شعر) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی نه آفتابی به جوف شب می شد و نه کمند روشنی ز ماه بر آیینه می فکند تنها چیزی چو بارقه سرکش از ژرفنای خیال مشوشم می گریخت و پیوسته ام به هول محض …
Read More »