راز کوهستان بابک رفیعی عصر هنگام پیرمرد از کلبه اش بیرون شد، دورترها تا چشم میکاوید کوهستان در کوهستان، دره بر دره برف بود و یخ و سوز و سرما؛ و حالا این ابرهای تیره و تار که فراخ آسمان کوهساران را درهم تنیده، او را نوید برفی سنگین و …
Read More »آگوست 31, 2020 بابک رفیعی, شعر و داستان 0
راز کوهستان بابک رفیعی عصر هنگام پیرمرد از کلبه اش بیرون شد، دورترها تا چشم میکاوید کوهستان در کوهستان، دره بر دره برف بود و یخ و سوز و سرما؛ و حالا این ابرهای تیره و تار که فراخ آسمان کوهساران را درهم تنیده، او را نوید برفی سنگین و …
Read More »