اشکم مرا یاری نخواهد کرد، می دانم . رضا مقصدی به خاطره ی مُعطر ِعزیز ِشورانگیزم: اسماعیل خویی وقتی سفر می کردم از دیروز – دیروزِدیرینه – تا لحظه های سبز ِ”اسماعیل”. شعری به شکلِ یک غزل،تا انتهای راه- همراه ِجانم بود . میخانه های شهررا شاداب می دیدم . …
Read More »