پورمزد کافی (منظر) (۹۳) همه شد بهار عمرم ز غم و درد نهانی به نفیر ظلمت شب به ره و رسم خزانی که در این شب سترون نبود گذار و راهی تو در این ره پر از غم صنما چه می توانی همه مرغ آرزویم به ره تو پرگشاید چه …
Read More »شعر (۹۲)؛ پور مزد کافی (منظر)
پور مزد کافی (منظر) (۹۲) هر لحظه ام گشایش دردی بود هر ساعت آوار مصیبتی نه آفتابی به جوف شب می شد و نه کمند روشنی ز ماه بر آیینه می فکند تنها چیزی چو بارقه سرکش از ژرفنای خیال مشوشم می گریخت و پیوسته ام به هول محض فرو …
Read More »شکست دیوار ذهن؛ امیر حسین معینی زندی
️ شکست دیوار ذهن امیر حسین معینی زندی سالیانی پیش در این سرزمین در میان پهنه ایران زمین در میان باغ و تاکستان شدی شاهدختی، دلربایی، مهبُدی ظهر تابستان بُد و گرمای مهر آتش و گرما ببارید از سپهر تشنگی بر جان آن مَهرو فتاد چشم شهلایش به انگور …
Read More »شعر (۹۰)؛ پورمزد کافی (منظر)
پورمزد کافی (منظر) (۹۰) امشب نشسته به ویرانی خویشم امشب آشفته ام خرابم پریشم امشب ستاره ای نیست بر پهنه تار آسمان من امشب شکوفه شعری رخ بر نکرد از باغ جان من امشب کسی مرا نخواند امشب کسی مرا نگفت امشب بر این نمط که بنشسته ام خموش کلامی …
Read More »شعر (۸۸)؛ پورمزد کافی (منظر)
پورمزد کافی (منظر) (۸۸) سخت است با خیالت لختی کنار بودن از گل سخن شنفتن با غنچه یار بودن سحر تو در نگیرد کاو را دلی نباشد فرض است بی دلان را در انتظار بودن راه نظر نبندم تا چه ام ز دوست آید ما را مقدر است این در …
Read More »شعر (۸۷)؛ پورمزد کافی (منظر)
پورمزد کافی (منظر) (۸۷) از شب نترسیدم از بغض سرد صنوبر به هاویه تب نترسیدم گر همه فریاد خامشم از فروافتادن برگ بود و گر به هر دامچاله ای که در افتاده ام تنها به تجربه مرگ بود از شب نترسیدم از ماهِ ریخته بر جلگه های ویرانی هم نترسیدم …
Read More »شعر بهار آمد، جهان ولیانپور
بهار آمد جهان ولیانپور بهار آمد به رنگ آتش به عِطر خاک تازه باران خورده به لطافت شبنم که بامدادان مینشیند بر تن گیاه بهار آمد بیا بانگی برآریم بیا دستی برافشانیم پائی بکوبیم بهار آمد برخیز رخت سرداری خویش بشوئیم جامهً کهنه درآریم پیرهن نو بپوشیم سرمه بر چشم …
Read More »شعر (۸۵) پورمزد کافی (منظر)
پورمزد کافی (منظر) (۸۵) ای لاله چه حاجت به نی و شمع و شرابت گلبانگ دو صد ماه منیر است خطابت گیسوی تو گر منع گل از باده نماید خود مست بُوّد باغ از آن باده نابت پروانه صفت سوخت بباید به سر عهد عاشق نّبُوّد آنکه کشد رو ز …
Read More »شعر (۸۴)؛ پورمزد کافی (منظر)
پورمزد کافی (منظر) (۸۴) می شنوی؟ صدای خزیدن شورشی ست در نجوای پرنده ها و ریزش شرابه ی خون از بیدبن ها نه، ز خواندنت نصیبی نیست که درفش تافته در استخوان خاطره می چرخد و نوزادان به بوی شیر پستان خونبار مادر را در آوار کرم و خاک می …
Read More »شعر «زنم من» از فرشته طریقی کوشک جلالی با صدای نرگس نصیری کوشک جلالی
به مناسبت روز جهانی زن: شعری از فرشته طریقی کوشک جلالی با صدای نرگس نصیری کوشک جلالی اختر قاسمی فرشته طریقی کوشک جلالی بیش از سی سال است که ساکن آلمان است. او مادر چهار فرزند و مادربزرگ و عاشق شعر و ادبیات است. فرشته از جمله زنان و مادران …
Read More »