طنز یکشنبه ها با کافه طنز آقا مهدی دموکراسی با بادنجان! مهدی قاسمی یکی از غذاهایی که خیلی دوست دارم بادنجونه. نه خود بادنجون ها! خورشش منظورمه. ماهی یکی دو بار خورش بادنجون سر سفره من شکمو دیده میشه. من از اون جایی که از پدر خدا بیامرزم یاد گرفتم …
Read More »خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی
طنز خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی صبح که بلندشدم، یه کم گلوم خشک شده بود. اولش توجه نکردم ولی همین که یکهو متوجه شدم که زمان، زمان مصیبت کروناست، مثل برق گرفتهها ازجا پریدم و شروع کردم به این و اون زنگ زدن که چه نشستید بابا، من کرونا گرفته …
Read More »چرا زاگرس میسوزد؟
مهدی قاسمی کارشناس و مدیر ایمنی ،بهداشت و محیط زیست (HSE)* زاگرس و دامنه کهگیلویه و بویراحمد و سلسله جبال کوه البرز بی شک یکی از گنجینه های طبیعت خدادادی نه تنها ایران بلکه درجهان می باشد. تنوع پوشش گیاهی و حیوانی وتنوع گیاهان دارویی در دامنه زاگرس ٕ آن …
Read More »خاطره فولکلور، بچه محل
خاطره فولکلور مهدی قاسمی از آلمان، دوسلدورف بچه محل… پنجاه سالش بود. اولین بارچند وقت پیش که از جلوی خونه تو مرکز شهر دوسلدورف آلمان که در حال عبور بود و با لهجه غلیظ شیرازی داشت و با کسی در حال صحبت بود، دیدمش. رفتم جلو و زدم رو شونه …
Read More »دختر مسجدسلیمان، مهدی قاسمی
– سالها در شرکت نفت در جنوب ایران کارمند و مهندس نفت بودم و از نزدیک با جغرافیا، بافت، فرهنگ و میزان فقر در عین ثروت نهفته درمنطقه آشنا بودم. جنوب آب ندارد، هوا ندارد و نان هم ندارد. اولین باری که بانو اختر را دیدم در گردهمایی های سیاسی …
Read More »یکشنبه طنز در کافه آقا مهدی قاسمی، امامزاده بوسه
اخترنیوز – مهدی قاسمی از این به بعد هفتگی برای ما طنزی خواهد داشت. برای معرفی او بهتر است از زبان طنز خودش بخوانیم: مهدی قاسمی، زاده چهل و شش سال پیش خیابان منوچهری شیراز است. او اولین بار در سن هشت سالگی به طور اتفاقی با هنر آشنا شد …
Read More »ابد و یک روز با جماعت ایرانی(حوادث واقعی با پردازش)
مهدی قاسمی اونروز صبح زود مثل هرروز از خواب بیدار شدم و دوش گرفتم و صبحانه و رسوندن امیر پسرم به مدرسه که برنامه روزمره من بود البته اگر ماموریت کاری نداشتم. از خونه که زدم بیرون با ماشین سر یکی از چهارراه های نزدک منزلمون در دوسلدورف آلمان، یک …
Read More »خاطرات دوران کرونا، مهدی قاسمی
خاطرات دوران کرونا مهدی قاسمی از دوسلدورف آن روز بعد از حدود دو ماه قرنطینه کرونا، قصد داشتم برم بیرون از خانه و پیاده روی کنم .هوا خوب و آفتابی بود. رفتم سر کمد لباس و به رسم عادت شروع کردم بهترین لباس هام را جدا کردن و ست کردن …
Read More »