هیـــــــــــــوا از تبار مردگانند و از آوار دیروز بر می خیزند خط قرمز می کشند بر سیمای امروز و پوست خربزه می اندازند زیر پای فردا کاش می دانستند ما هر سپیده افسانه رستاخیز ققنوس را دوره می کنیم بگردند تا بگردیم !
Read More »مجموعه اشعار هیـــــــــوا
هســـــــوا به بی خوابی اش می ارزد صدای همهمه رودی است که پیش تر ها رفته بود، دل از دریا کنده دور زده و بازگشته تا محو کند جوهر ممنوعه ها را از دیوارهای کوتاه تا بشوید روبند تاریکی را از سیمای رنگین کمان تا خیس شود باروتهای …
Read More »مجموعه اشعار هیــــــــــــــوا
هیـــــــــــــوا خورشید را گردن زدند و تیغ کشیدند بر لبخند آفتابگردان ها عشق را سانسور کردند و نور را کشتند به سلامتی تاریکی پیاده روها را گفتند عادت کنید به مرثیه پروانه های سوخته گریه را تقدس کردند ناله هایمان را …
Read More »