پورمزد کافی ( منظر) (۳۰) “باغ روئینه” به روی حادثه خندیدم عجب ز من عجب ز من که لهیب هاویه دیدم و نترسیدم در آن سپیده ی خاموش عجب نسیمی بود که بوی گل یاسمن ز شاخه ربود عجب ز من؟ عجب ز گل که با دهان خون آلود هزار …
Read More »“در خاک من” پورمزد کافی ( منظر) (۲۹)
“در خاک من” (۲۹) پورمزد کافی ( منظر) دستور، این باغ را ظلام سترون بود و حکم، قلم را برگ بریدن بود که داغ درفش به گردن سوسن بود خوابی بود مرا تلخ و بر گستره ای که تو بودی گل بود ولی پیچیده در کفن بود تو گفتی که ما …
Read More »شعر، “در مرثیه” پور مزد کافی (منظر)
“در مرثیه” (۳۱) پور مزد کافی (منظر) یاران زیبایم کجایند؟ یاران عاشق یاران که چون شبنم چکیده ست از خون سرخ پاکشان بر خاک گلگون یاران زیبا همچون سپیداران سبز آسمان سا در جنگل پر شور انسان در جنگل پرشور انسان هرچ از نشان تازگی هاست آنجا نشان زخم …
Read More »کعبه توئی
بابک رفیعی کعبه توئی به تمنای وصالش عاجزانه به کعبه شدم شبی پیرانه مرد و زن مخلصانه، پیر و جوان به طواف آن خانه همچون مستان میخانه، مست بر گرد ساقی دردانه ندائی به شهادت از میانه، به گواه تاریخ آن بتخانه برخاست که دیوانه؛ کعبه توئی جهان سراسرمرا …
Read More »